در قیر شب
دیر گاهی است در این تنهایی رخته ای نیست دراین تاریکی:
رنگ خاموشی در طرح لب است در و دیوار به هم پیوسته
بانگی از دور مرا می خواند سایه ای لغز اگرروی زمین
لیک پا هایم در قیر شب است نقش وهمی است زبندی رسته
نظرات شما عزیزان:
خاله ي تو
به وبلاگ منم سري بزن